ایرانشهر

۱۳۸۷ اسفند ۱۰, شنبه

نامم خدا ایران نهاد


چون آریایی ام نژاد / نامم خدا ایران نهاد





من زادگاه کورشم / آزاده ی پر شورشم

پیکان تیر آرشم/ خون رگ سیاوشم

از غرب از ماد آمدم/ از گلشن داد آمدم

من شیر مرد پارسم / موج خلیج فارسم

ارژنگ پاک مانی ام/ من پارتم ایرانیم

اوج توان داورم/ من شاه بیت خاورم

اعجاز نظم توسی او / شه نامه ی فردوسی ام

من تخت جمشیدم جمم / کسری و شوش ارگ بمم

من کاویانم با درفش / من پور زالم یار رخش

اسفندیارم شاه پور / پاک آفرید و پر غرور

سام و نریمان بوده ام / مهد دلیران بوده ام

من کاوه ی آهنگرم / تاب ستم را ناورم

از چرم پرچم ساختم / تا بر ستمگر تاختم

سهراب خون غلتیده ام / پور پدر نادیده ام

فروهر مزدا بر سرم / سیمرغ دستان پرورم

گردآفریدم شیر زن / شهزاده ی شمشیر زن

خصم شه تورانیم / من دختر ایرانیم

سرباز مام میهنم / گودرز و گیو و بیژنم

دیهیم گردی بر سرم / من توس پور نوذرم

من دشمن اهریمنم / آذر گشسب روشنم

هم رزم و هم رامش منم / گهواره ی دانش منم

هم یشت و یسنا داشتم / خرده اوستا داشتم

وندیوداد و ویسبر / میراث آن معصوم زرد

زرتشت پیک آسمان / با آن سه پند جاودان

زآلودگی ها پاک کن / کردار و پندار و سخن

من داریوشم پر جلال / آن پادشاه بی مثال

باب خشایارشا منم / سردار بی پروا منم

من سومینم داریوش/ آن شاه تنها و خموش

گرید به مرگم دشمنم / چون خون فشان بیند تنم

چون تخت شاهی ام شکست / اسکندری با غم نشست

کس بر تنم دستی نبرد / تا آریوبرزن نمرد

یک شاه اما بی سپاه / با دخترانش بی پناه

جنگید و بشکست و شکست/ اما به ذلت تن نبست

جنگید و کشت و کشته شد / تاجش به خون آلوده شد

داغ دل یونانی ام / من سورن اشکانی ام

من اردشیر بابکم / گیتی به نوک ناوکم

دانایم و بوزرجمهر / چون مهر دانش بر سپهر

من مزدک روشنگرم / فر اهورا بر سرم
من مژده ی نو داشتم / باغ شهادت کاشتم

من پور فرخزاد را / آن پاک دین راد را

دیدم گه جنگ و نبرد / با دشمن ایران چه کرد

چون پور فرخزاد مرد / گویی در ایران داد مرد

خیل سواران عرب / روز مرا کردند شب

می کوفت سوط تازیان / تا قرن ها بر پشتمان

اورنگ ساسانی شکست / فرش بهارستان گسست

بشکست چون پشت سران / پشت درفش کاویان

ایزد زما بیگانه شد / آتشگهم ویرانه شد

من دیوهای مست را / تورانیان پست را

من دختران بی پدر / من مادران بی پسر

شاهنشهان ماردوش / آهنگران سخت کوش

بسیار بر خود دیده ام / وز داغشان رنجیده ام

چنگیز قلبش پاره سنگ / یا آن دگر تیمور لنگ

ای بس که بر من تاختند / وز خون من خوان ساختند

من مازیارم طاهرم / یعقوب لیثم نادرم

تیغ کریم زندی ام / خصم حقارت مندی ام

ذلت خدایا تا کجا / قوم قجر شد پادشاه

از جور شاهان قجر / آن بزدلان بی جگر

صد تکه ام تاراج شد / سهم خراج و باج شد

امروز بی بال و پرم / افتاده دیهیم از سرم

فر اهوراییم کو ؟ / آیین میتراییم کو ؟

بهزاد کو شبدیز کو ؟ / سووش کجا پرویز کو ؟

اما سروش و زند هست / بهرام ورجاوند هست

سوشیانس روزی میرسد / روزی که پیروزی رسد

فردا که آن هرمزد پاک / دستی کشید بر روی خاک

آن روز ایران را ببین / برتر ز روم و مصر و چین

با فر ایزد آشنا / از بند اهریمن رها . . .





1 نظر:

  • نتتقدیم به کورش کبیر

    بر مزارت
    به جای سنگ قبر

    آیینه ای میگزارم
    تا مردم در سوگت

    بر خویش
    فاتحه بخوانند

    توسط Anonymous ناشناس, در ۱۱ اسفند ۱۳۸۷ ساعت ۱۵:۴۵  

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی